ابو کریمه

لغت نامه دهخدا

ابوکریمه. [ اَ ک َ م َ ] ( اِخ ) فرات. محدث است.
ابوکریمه. [ اَ ک َ م َ ] ( اِخ ) العبدی. یکی از عباد از مردم شام. ( صفةالصفوة ).
ابوکریمه. [ اَ ک َ م َ ] ( اِخ ) مقدام بن معدیکرب. صحابی است.
ابوکریمه. [ اَ ک َ م َ ] ( اِخ ) یحیی بن مهلب. او راست: کتاب تفسیر بر قرآن. ( ابن الندیم ).

فرهنگ فارسی

اوراست کتاب تفسیر بر قر آن

جمله سازی با ابو کریمه

این سریال عشق کورت سعید امینف، یک سرباز ترک کریمه و شورا/الکساندرا جولیانوونا ورجنسکایا، دختر یک خانواده نجیب روسی را به تصویر می‌کشد.
هانزن در عرض شش روز مسیری برای خود به کریمه گشود. فون مانشتاین قصد داشت پس از ایجاد رخنه در دفاع دشمن، سپاه ۴۹ کوهستان ورماخت و لشکر موتوریزه لایب‌اشتاندارته آدولف هیتلر اس‌اس با بهره‌گیری از آن وارد کریمه شوند.
برلوسکونی برای داشتن رابطه جنسی با کریمه المحروق، روسپی که در آن هنگام زیر سن قانونی بود و سوء‌استفاده از قدرت به هفت سال زندان محکوم شد. ولی بالافاصله به این حکم اعتراض کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مطلقه یعنی چه؟
مطلقه یعنی چه؟
شیمیل یعنی چه؟
شیمیل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز