ابو رقاد

لغت نامه دهخدا

ابورقاد. [ اَ رُ ] ( اِخ ) شُوَیس بن حیاش.محدث است و راوی خطبه مشهوره عتبةبن غزوان است.
ابورقاد. [ اَ رُ ] ( اِخ ) شیخی از نخع.محدث است. او از علقمه و علقمه از علی روایت کند.
ابورقاد. [ اَ رُ ] مولی [ کذا ] ( اِخ ) او از حذیفه و از او زرّبن حبیش روایت کند. ( کتاب الکنی للبخاری ).

فرهنگ فارسی

محدث است

جمله سازی با ابو رقاد

💡 از سوى دشمن مردى به نام يزيد بن رقاد، تيرى به سوى وى رها كرد، عبداللّه براىجلوگيرى از خطر، دست به پيشانى خويش گذاشت ولى تير به دست وى اصابت ودستش را به پيشانيش دوخت و به روى خاكها افتاد و مردى از سوى دشمن به وى حمله نمودو او را به شهادت رسانيد و خود يزيد بن رقاد تير را از پيشانى عبداللّه درآورد ولىپيكان همچنان در پيشانيش باقى ماند.

💡 سپس حضرت مى فرمايد: خدا لعنت كند دو قاتل او يزيد بن رقاد و حكيم بنطفيل را. (13)

💡 او كه با عشق فراوان و علاقه شديد به رسانيدن آب به سوى خيمه ها روان بود مردىاز دشمن به نام زيد بن رقاد از پشت درخت خرمايى كمينش كرد و توانست با يك روشناجوانمردانه بر وى حمله نموده و دست راستش را قطع كند. فرزند حيدركرار عليهالسلام چون از دست راست ماءيوس گرديد باز هم برنامه و هدف خود را در قالب دو بيتحماسى چنين بيان نمود:

💡 سپس حضرت مى فرمايد: خدا لعنت كند دو قاتل او يزيد بن رقاد و حكيم بنطفيل را (640)

💡 سپس مشك را پر كرد و به دوش راست گرفت و سوى خيمه ها مى آمد كه دشمن او رامحاصره كرده و بعد از مبارزه سخت، زيد بن رقاد به كمك حكيم بنطفيل ضربتى به دست راست حضرت ابوالفضل زد و عباس عليه السلام فرمود:

چوخ یعنی چه؟
چوخ یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز