چغندرکار

لغت نامه دهخدا

چغندرکار. [ چ ُ غ ُ دَ ] ( نف مرکب ) آن کس که چغندر کارد. آنکه چغندرکاری کند. کشت کننده چغندر. و رجوع به چغندر و چغندرکاری و چغندر کاشتن شود. || کنایه از مالک یا زارعی که در ملک یازمین خود برای مصرف کارخانه قند چغندرکاری دارد.

فرهنگ عمید

کسی که چغندر می کارد، کشاورزی که کارش کشت چغندر مخصوصاً کاشتن چغندر قند برای کارخانۀ قندسازی است.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آن کس که چغندر کارد. ۲ - مالک یا زارعی که در ملک یا زمین خود برای مصرف کارخان. قند چغندر کاری دارد.

جمله سازی با چغندرکار

محصول کشاورزی وزوان بیشتر گندم و جو، سیب‌زمینی، علوفه، زرشک، انگور و زعفران است. در قدیم نیز پنبه‌کاری و چغندرکاری مرسوم بود که اکنون کشت نمی‌شود. صنعت وزوان صنایع قدیم و دستی، قالی‌بافی، پارچه‌بافی، ریسندگی، پشم‌ریسی، نخ‌ریسی، نمدمالی، گیوه‌دوزی، جاجیم‌بافی، آهنگری، ساخت چاقوی قالی‌بافی، چکش و تیشه، کارد و وسایل خانگی است. صنایع فعلی نیز تولید سنگ، تولید پودر آهک صنعتی که صادراتی است، روغن نباتی، و مواد پلاستیکی است. وزوان برای توسعه صنعت به همکاری و توجه مسئولین نیاز دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان فال ای چینگ فال ای چینگ