نموک

لغت نامه دهخدا

نموک. [ ن َ ] ( اِ ) نشانه تیر. هدف. ( از برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ظاهراً مصحف تموک است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به تموک شود. || ( ص ) نمور. ( فرهنگ فارسی معین ). نم دار. پرنم. بر اثر رطوبت بوی ِ نا گرفته.

فرهنگ عمید

۱. نمناک، نم دار، مرطوب.
۲. (اسم ) هدف، نشانۀ تیر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) نمور.

جمله سازی با نموک

در روزهای یکشنبه مردم به همراه خانواده‌هایشان در یک قطار گردشگری محبوب سوار می‌شوند. در تعطیلات آخر هفته، این قطار از بوگوتا به مقصد شهرهای حومه‌ای زیپاکوریا و نموکون حرکت می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چیره یعنی چه؟
چیره یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز