موشله

لغت نامه دهخدا

موشله. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 12 هزارگزی شمال باختری الیگودرز با 387 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و راه آن ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد.

جمله سازی با موشله

شاخه قومی دولت قولی، شاخه قومی چولی، شاخه قومی دولت مراد، شاخه قومی موشله، شاخه قومی ملا مراد، شاخه قومی جانم، شاخه قومی برغسان، شاخه قومی قول خویش، شاخه قومی خالق، شاخه قومی جرغی، شاخه قومی برجگی، شاخه قومی ابوالحسن و شاخه قومی آهنگران می‌باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تک پر
تک پر
سعادت
سعادت
گوت
گوت
جنده
جنده