ترس خوردن

لغت نامه دهخدا

ترس خوردن. [ ت َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) بیم داشتن. هراسان شدن. ترسان بودن:
سپهدار بد آنقدر ترس خورد
که پیش از عنان تافتن جان سپرد.ملاطغرا ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بیم داشتن هراسان شدن ترسان بودن

جمله سازی با ترس خوردن

131-بپرهيز از برادرى و دوستى با كسى كه براى طمع، يا ترس يا خوردن وآشاميدن تو را مى خواهد، و در پى دوستى و برادرى با پرهيزكاران باش، هر چند كه درتاريكهيهاى زمين باشد، و هر چند عمر خود را در طلب اينان فانى كنى، زيرا خداوند برروى زمين پس از پيامبران بهتر از آنان نيافريد و هيچ نعمتى خداوند به بنده اش ندادهكه مثل نعمت دوستى و مصاحبت با اينان باشد، خداوند مى فرمايد: دوستان در روز قيامت بايكديگر دشمنند مگر متقين )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال امروز فال امروز فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب