بالش کندی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با بالش کندی
بگذار تا داستان عاشقانت را بازگویم برایت. تموز یکی از آنان بود، عاشق جوانیات، به ماتم محکومش کردی، سال پس از سال. سبزقبای رنگارنگ را دوست داشتی، زدی و بالش شکستی … شیر را دوست داشتی، قدرتش شگرف، هفت گودال برایش کندی، و هفت. عاشق نریان بودی، باشکوه در جنگ، به شلاق و مهمیز و تازیانه محکومش کردی.