در جوشیدن

لغت نامه دهخدا

درجوشیدن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) جوشیدن. غوغا کردن. طغیان کردن. سر کشیدن. از هر سوی فرازآمدن: اگر این مرد خود برافتد خویشان و مردم وی [ بودلف عجلی ] خاموش نباشند و درجوشند و بسیار فتنه بپای شود.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 170 ). رجوع به جوشیدن شود.

جمله سازی با در جوشیدن

شراب جمهوری، شرابی است که از جوشانیدن شراب مثلث با آب بدست می‌آید. شرط آن است که در این جوشانیدن تمام آب بخار شود و بعد از مدتی قابل شرب می‌شود و بعضی شراب انگوری سه ساله را جمهوری نامند و گویند آب انگور ی است که در جوشیدن به نصف رسیده باشد. گرم و خشک و منضج (قوام آورنده اخلاط) و محلِّل و مشهی (اشتهاء آور) و معین جماع و سریع‌الانحدار (زود جذب) و مولد خون (خون ساز) غلیظ و مسخن احشاء (لاغرکننده شکم) است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز