سر افراشتن

لغت نامه دهخدا

سر افراشتن. [ س َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) برتر شدن. بالاتر شدن:
چو بگذشت از جهان ده چیز بگذاشت
کز آن ده بر همه شاهان سر افراشت.نظامی. || سربلند بودن. نیک نام بودن:
بود نام نیک و سر افراشتن
ز ناخوانده مهمان نکو داشتن.اسدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) سر افرازی کردن افتخار کردن.
برتر شدن بالاتر شدن یا سربلند بودن نیک نام بودن.

جمله سازی با سر افراشتن

💡 نه هر کس تواند سر افراشتن مقامات خدمت نگه داشتن

پیشنهاد یعنی چه؟
پیشنهاد یعنی چه؟
گرایش یعنی چه؟
گرایش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز