گناه شستن

لغت نامه دهخدا

گناه شستن. [ گ ُ ش ُ ت َ ]( مص مرکب ) از بین بردن گناه. پاک کردن آن. || بطور کنایه بمعنی بد کسی را گفتن. غیبت کردن.

فرهنگ معین

( ~. شُ تَ ) (مص م. )۱ - پاک کردن گناه. ۲ - کنایه از: بدگویی و غیبت از کسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - پاک کردن گناه. ۲ - غیبت کردن از کسی.

ویکی واژه

پاک کردن گناه.
کنایه از: بدگویی و غیبت از کسی.

جمله سازی با گناه شستن

از عذر لب ببند که در شستن گناه دست دگر بود عرق انفعال را
براى كسى كه مى خواهد با آب طهارت كند مهمّ اين است كه پيش از شستن اعضاى خويش،آنها را از چركِ گناهان و نجاست عيبهايش تطهير كند؛ زيرا اگر هنگام شستشوى آنها، ازتطهير آنها از آنچه كه ناخوشايندِ مولايش است - هم او كه مى خواهد در پيشگاه او بايستد- غفلت داشته باشد، و در حال شستشوى اعضا با آب، مبتلاى به غفلت و جراءت برخداوند - جلّ جلاله - بوده، و از حضور او غايب باشد، مانند كسى مى گردد كه خدا را دستانداخته و او را استهزاء مى كند، زيرا امر مهمّتر را فروگذارده و سرگرم امر كم اهميّتشده، و تهديدى كه خداوند - جلّ جلاله - در گفتارش فرموده، ايمن نخواهد بود، آنجا كهمى فرمايد:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تشحیذ
تشحیذ
آراست
آراست
چهارپایان
چهارپایان
سایکو
سایکو