گل و گردن
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
گردن و شانه.
جمله سازی با گل و گردن
نظر به روی گل و لالهام دریغ آید ز دیدهای که به روی بتان نظر کردم
آن سرو ناز، تا ز چمن سایه برگرفت بنشست آتش گل و آب سمن برفت
فلک نداشت ستاره زمین گل و سبزه و لیک در شب معراج از نثار قدم
بناز بر مشکن از دعای اهل نیاز که جلوه ی گل و سرو از نسیم صبحدمست
گلشن فسرده است بکش دامنی به ناز تا جلوهٔ تو زیب گل و گلستان دهد