به قد چو شب تیرهروزان دراز برون کرده دندان چو نیش گراز
دو دندان که بد چون دو نیش گراز کشیده بیارید زی شهر باز
سیه شیر چندان بود کینه ساز که از دور دندان نماید گراز
گرگ و گراز آمد و شیر و پلنگ تیز به خونش همه دندان و چنگ
بسان گرازان بر اندام مرد به دندان بدرند درع نبرد
به دندان فزون تر ز نیش گراز به رزم اندر ای مهتر سرفراز