کهن شدن

لغت نامه دهخدا

کهن شدن. [ ک ُ هََ / هَُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) پیر شدن. سالخورده شدن. پیر و فرتوت گشتن:
نماند تو را با پدر جنگ دیر
کهن شد مگر گردد از جنگ سیر.فردوسی.جهاندار گرشاسب چون شد کهن
نریمان ز کوپال گفتی سخن.فردوسی.- کهن شدن روی؛ افسرده ودژم گشتن چهره. چین و آژنگ برداشتن چهره:
چو بشنید اسفندیار این سخن
شد آن تازه رویش ز گردان کهن.فردوسی. || طول کشیدن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). زمانی دراز بر چیزی گذشتن. سال بسیار دیدن:
به دیگر چنین هم بدین سان سخن
همی راند تا آن سخن شد کهن.فردوسی.بدو گفت پرگست باد این سخن
گر ایدون که این رزم گردد کهن
پراکنده گردد به جنگ این سپاه
نگه کن کنون تا کدام است راه.فردوسی. || از رونق و رواج افتادن. از مقبولیت چیزی کاسته شدن:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر که نو راحلاوتی است دگر.فرخی.نو کن سخنی را که کهن شد به معانی
چون خاک کهن را به بهار ابر گهربار.ناصرخسرو. || فرسوده شدن. بر اثر گذشت زمان از کارآمدگی چیزی کاسته شدن:
گویند سردتر بود آب از سبوی نو
گرم است آب ما که کهن شد سبوی ما.منوچهری ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).نوگشته کهن شود علی حال
ور نیست مگر که کوه شروین.ناصرخسرو.اگر در استعمال بود کهن نشود. ( کلیله و دمنه ).
- کهن شدن ارادت؛ کاسته شدن از آن:
کهن شود همه کس را به روزگار، ارادت
مگر مرا که همان مهر اول است و زیادت.سعدی.- کهن شدن رنج؛ فراموش شدن آن. ضایع شدن رنج. تباه شدن و به هدر رفتن زحمت و کوشش:
چو خراد برزین شنید آن سخن
بدانست کآن رنجها شد کهن.
فردوسی ( شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 5 ص 42 ).
چو نیکی کند کس تو پاداش کن
ممان تا شود رنج نیکان کهن.فردوسی.رجوع به ترکیب «کهن گشتن رنج کسی » ذیل مدخل «کهن گشتن » شود.
- کهن شدن کار؛ تباه و ضایع شدن آن:
چو بشنید از او اردوان این سخن
بدانست کآن کار او شد کهن.
فردوسی ( شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 4 ص 1699 ).
|| مزمن شدن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

پیر شدن ٠ سالخورده شدن ٠ پیر و فرتوت گشتن ٠

جمله سازی با کهن شدن

در سال ۱۹۴۹، جوزف کمبل، «قهرمانی با هزار چهره» را منتشر کرد که پژوهشی بود در مورد کهن‌الگوهای سفر قهرمان. این اثر یک موضوع مشترک را که در بسیاری از فرهنگ‌ها در سراسر جهان یافت می‌شود، و همچنین در بسیاری از نظریه‌های معاصر در مورد تحول فردی آمده است را شرح می‌دهد. این فرایند مانند «گذر از برهوت»، همان سنت انتقال از نوجوانی به جوانی را توصیف می‌کند. معمولاً این گُذار شامل یک مرحله جدا شدن، انتقال، و ادغام است. مرحله دوم مرحله تسلیم خود و مرگ نفس است، پس از آن قهرمان باز می‌گردد تا جهان را با اکتشافات خود غنی کند. کمبل موضوع اصلی را به شکل زیر شرح می‌دهد:
امپراتوری بویو که پس از امپراتوری گوجوسان و جین، سومین امپراتوری کهن تاریخ کره بود، سرانجام در قرن چهارم میلادی پس از حمله خیتان‌ها به این کشور و نابودی و ویران شدن بویو که در آن زمان مستعمره امپراتوری گوگوریو بود، به‌طور کامل ضمیمه گوگوریو شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استیصال یعنی چه؟
استیصال یعنی چه؟
تخصیص یعنی چه؟
تخصیص یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز