کج فکر
فرهنگ فارسی
جمله سازی با کج فکر
زادهٔ فکر من است این که پس از چندین قرن به سفررفته و اکنون زسفر میآید
ما و شرابخانه و رندان باده نوش زاهد به فکر جنت رضوان و حور او
چنان گداخت مرا فکر آن دهان و میان که می توان به زبان چون خبر گرفت مرا
ذوق آرایشم از وضع سلامت دور است چون صدف خسته دل از فکر دُر گوش خودم
مباش بیخبر از مغز استخوان قلم غبار کوچهٔ فکر است معنی رنگین