لغت نامه دهخدا
کج سری. [ ک َ س َ ] ( حامص مرکب ) حالت کج سر. سوء سلوک. بدسری. بدرفتاری. ( یادداشت مؤلف ): بنای کج سری را با شوهر خود گذاشت. ( از یادداشت مؤلف ).
کج سری. [ ک َ س َ ] ( حامص مرکب ) حالت کج سر. سوء سلوک. بدسری. بدرفتاری. ( یادداشت مؤلف ): بنای کج سری را با شوهر خود گذاشت. ( از یادداشت مؤلف ).
حالت کج سر. بد سری
💡 در سال ۲۰۱۰ سمپسون با کمک دوست خود لی ونل سری فیلمهای توطئهآمیز را توسعه داد.
💡 سری شایسته سرگشتگی زلفش نمی یابد ازان رو بر هوا مانده است دایم دست و چوگانش
💡 برای غیر بازیکنان، انتخاب بر اساس مشارکت مثبت و پایدار در رشد و موفقیت کلی سری مسابقات جهانی پوکر است.
💡 پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل- شوید غبارِ گیسویش از آب سلسبیل
💡 آن کاسه سری که سگ کوی طعمه باد غسلش بدان محیط اثیر التهاب ده
💡 کسی نماند که بر آه ما نسوخت دلش سری کشید به هر روزنی زبانه ما