چراغ رفتن

لغت نامه دهخدا

چراغ رفتن. [ چ َ / چ ِ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) چراغ خاموش شدن. چراغ مردن. چراغ نشستن:
بی وصیت دلم از خود نرود شام فراق
این چراغیست که از رفتن خود آگاه است.طغرای مشهدی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

لازم چراغ خاموش کردن ٠چراغ خاموش شدن ٠چراغ مردن ٠چراغ نشستن.

جمله سازی با چراغ رفتن

مؤ لف گويد: انسان وقتى به اين سفارشها دقت مى كند، بخوبى احساس مى كند، كهائمه اطهار عليهم السلام خواسته انداز هر فرصتى استفاده كنند، و مردم را از طريقسيدالشهداء كه كشتى نجات و چراغ هدايت است به خدا نزديك كنند، و بهترين ايام واوقات سال را به توجه به امام حسين، آن هم با رفتن به زيارت حضرت، با آن مقدماتتوصيه مى كنند.
مراسم شب چله یا یلدا معمولاً با چراغونی همراه بوده‌است از آنجا که هر میهمانی برای رفتن به شب‌نشینی، چراغی را همراه خود می‌برده و به‌دلیل فراوانی چراغ‌ها عبارت چهل چراغ که نشانه کثرت است بکار می‌بردند.ویدئو در یوتیوبیکی از سنتهای مهم برگزاری مراسم سرحمومی در شب چله بوده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز