پیش تخت

لغت نامه دهخدا

پیش تخت. [ ت َ ] ( اِ مرکب ) تخت پیشین. تخت مقدم بر دیگر تختها. || پیشکار: و این چند فصل را در جواب آن پیش تخت املاء فرمودیم تا بواجبی آنرا تأمل کند و عرض آن واجب دارد. ( عتبةالکتبة ).
پیش تخت. [ ش ِ ت َ ] ( اِ مرکب ) برابر تخت. مقابل تخت. برابر سریر.

جمله سازی با پیش تخت

💡 جهاندار پس گیو را پیش خواند بر آن نامور تخت شاهی نشاند

💡 بفرمود تا تیغ و لخت آورند دو خونریز را پیش تخت آورند

💡 چو نزدیک شد شادمان رفت پیش نشاندش سوی راست بر تخت خویش

💡 لشکر افروزند و ملک‌آرای پیش تخت تو این سپهسالار عادل وان وزیر مهربان

💡 سپهدار پس گیو را پیش خواند به تخت گرانمایگان برنشاند

ارق ملی یعنی چه؟
ارق ملی یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز