پیش باز رفتن

لغت نامه دهخدا

پیش باز رفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) به استقبال شدن. استقبال کردن. استقبال کردن مسافری که درآید: تلقی؛ اقبال. ( از منتهی الارب ): پیشباز حادثه این سال باید رفت که جفت واری زمین بخرند وپس از آن به دویست درم بفروشند. ( تاریخ بیهقی ص 622 چ ادیب ). نصر پیشباز رفت و راهها نگه داشت تا بر حیله و حال او کس را وقوف نیفتد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).بعزمی ثابت و یقینی صادق پیش باز رفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). حبیب خجل زده و غمگین روی به خانه نهاد چون به در خانه رسید بوی نان و دیگ می آمد، زن حبیب پیش باز رفت و رویش پاک کرد و لطف کرد. ( تذکرةالاولیاء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پیشباز آمدن: بعزمی ثابت و یقینی صادق پیشباز رفت.

جمله سازی با پیش باز رفتن

جریان به سالیان پیش باز می‌گردد که این دو برادر توسط گروه لین کویی ربوده می‌شوند و به قبیله می‌روند.
ای آنکه می روی ز پیش باز کش عنان کان آهوی رمیده نگردد شکار کس
اگرچه بلبل باغ محبّتست ولیکن مگس چگونه کند پیش باز دعوی بازی
پایتخت چین یکی از قدیمی ترین شهر های جهان است و قدمت آن به سه هزار سال پیش باز می گردد.
گهی عزیمت کرد و گهی هزیمت شد چنانکه باشد در پیش باز گرسنه خاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لوتی
لوتی
اگزجره
اگزجره
نغمه
نغمه
فال امروز
فال امروز