پن گره

لغت نامه دهخدا

پن گره.[ پ َ گ َ رَ / رِ ] ( اِ ) دیگ بزرگ و طشت و کاسه. ( آنندراج ). || نوعی بادزن است که بر گندم و غله زنند تا کاه از دانه جدا شود. از مجعولات شعوری است و همان را نیز صاحب آنندراج غلط ترجمه کرده است.، پنگره. [ پ َ رِ ] ( اِخ ) آلکساندر گی. عالم فلکی فرانسوی، دارای مؤلفات معتبر در ذوات الاذناب. مولد، پاریس 1711م. وفات 1796.

فرهنگ فارسی

عالم فلکی فرانسوی

جمله سازی با پن گره

فضای داخلی بنا ساده است و تنها برای تبدیل هشت ضلعیِ نقشه بنا به دایره ساقه گنبد، شانزده طاقنما یا قوس تیزدار ایجاد شده است و چهارچوبه نغول‌های داخلی در تیزه قوس نیز، گره‌خوردگی دارد که می‌توان آن را نوعی تزئین دانست.
پرتودرمانی پس از عمل جراحی به ناحیه تخت تومور و گره‌های لنفاوی داده می‌شود تا سلول‌های توموری میکروسکوپی را که ممکن است از جراحی فرار کنند را از بین ببرد. ممکن است اثر مثبتی بر میکرومحیط‌زیست تومور داشته باشد.
لیکن امید هست که همچون فروغ صبح بگشاید این گره اثر مهر مرتضا
می‌شود. به صورت همسان اگر تکانه به صورت عمود بر جسم وارد شود، خط گره‌ها [واژه‌نامه ۱]
از تأمل می شود کوتاه راه دور عشق راهرو اینجا ز استعجال می گردد گره
دهای تو بسر انگشت رای دوراندیش گره گره زسر وی گوزن بگشاید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
جوز
جوز
داشاق
داشاق
میلف
میلف