واپس گفتن

لغت نامه دهخدا

واپس گفتن. [ پ َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بازگفتن. واگو کردن. بازگو کردن:
چو سایه روسیاه آنکس نشیند
که واپس گوید آنچ از پیش بیند.نظامی.گنج کسی برد که با کس نگفت
نطق کسی یافت که واپس نگفت.خواجو.و رجوع به واپس شود.

فرهنگ فارسی

باز گفتن واگو کردن

جمله سازی با واپس گفتن

هیچ از گفتن عنان واپس کشید هیچ اندر غار خاموشی خزید
مَنطِق مطالعهٔ روشمند قاعده استنتاج مجاز مانند روابطی که منجر به پذیرش گزاره (تالی) بر پایهٔ مجموعهٔ دیگر گزاره‌ها (پیش‌فرض‌ها) می‌شود، است. واژهٔ منطق در زبان عربی به معنای سخن گفتن است. در گذشته منطق صرفاً شاخه‌ای از فلسفه شمرده می‌شد ولی از میانهٔ سدهٔ سیزدهم در ریاضیات و در دهه‌های واپسین در علوم رایانه و از دهه ۱۳۶۰ در علوم شناختی نیز به آن می‌پردازند. منطق از نطق و به معنای گویش و گفتار است که شخص برای تفهیم مخاطب خود وی را با ادلهٔ گفتاری تحت تأثیر قرار می‌دهد و نیز خود شخص که حاضر به شنیدن گفته‌های مخاطب خود باشد، او یک شخص (منطقی) می‌باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اندر یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
کونی یعنی چه؟
کونی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز