هم چشمی کردن

فرهنگ معین

( ~. چ. کَ دَ ) (مص ل. ) حسادت ورزیدن.

ویکی واژه

حسادت ورزیدن.

جمله سازی با هم چشمی کردن

جوی‌ها کرده است جاری چشم از سیل سرشک چشمه را بنگر که هم چشمی به دریا می‌کند
آسمان را هم به چرخ آورد شور عشق او ننگ ما سرگشتگان هم چشمی افلاک بس
لاله اشکم غزالان را ز هم چشمی گداخت قطره خون گرمی کز خنجر قصاب ریخت؟
دلت آن به که به هم چشمی چشم تو نکوشد یا به بیماریش از صحت خود چشم بپوشد
تا چو مهتاب به زندان غمم بنوازی تن همه چشم به هم چشمی روزن کردم
بسکه دارد سر هم چشمی گلشن مهتاب کرده برخاک سرکوی تو مسکن مهتاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بی عرزه یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
موزون یعنی چه؟
موزون یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز