نفط کش
فرهنگ فارسی
جمله سازی با نفط کش
جهانسوز آتش رام است در تاب ترا در دست هم نفط است و هم آب
دل من همچو برف و دندان بُد مویم همچون که نفط و قطران بُد
به گردون براندند بر پیش شاه درونش پر از نفط کرده سیاه
ز سختی به سختی توان رخت برد به گوگرد و نفط آتش کس نمرد
چون مساعد نیست ساعد بهر نفط حمله از هر سو به ساعد میشود