نفط کش

لغت نامه دهخدا

نفطکش. [ ن َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) نفت کش. رجوع به نفت کش شود.

فرهنگ فارسی

نفت کش

جمله سازی با نفط کش

جهانسوز آتش رام است در تاب ترا در دست هم نفط است و هم آب
دل من همچو برف و دندان بُد مویم همچون که نفط و قطران بُد
به گردون براندند بر پیش شاه درونش پر از نفط کرده سیاه
ز سختی به سختی توان رخت برد به گوگرد و نفط آتش کس نمرد
چون مساعد نیست ساعد بهر نفط حمله از هر سو به ساعد می‌شود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال احساس فال احساس فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت