مادر اورده

لغت نامه دهخدا

( مادرآورده ) مادرآورده. [ دَ وَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مادرزاد. آنچه که از مادر به وی رسیده باشد. موروثی. ذاتی. فطری: اما چون نوبت به علی وآل علی ( ع ) رسد بغض مادر آورده اش رها نکند. ( کتاب النقض ص 117 ).... اما از عداوت مادر آورده، چون نوبت به حضرت علی رسد روا نباشد که به دعای مصطفی ( ص ) آفتاب جماد بعد از غروب طلوع کند. ( کتاب النقض ص 563 ).

فرهنگ فارسی

( مادر آورده ) مادر زاد: امااز عدوات مادر آورده چون نوبت بحضرت علی رسد روا نباشد که بدعای مصطفی ص آفتاب جماد بعد از غروب طلوع کند...

جمله سازی با مادر اورده

تو نیز ای جهاندار پیروز‌بخت نه کز مادر آورده‌ای تاج و تخت
نهاده وقت ولادت به خاک کعبه جبین نیاز و بندگی از بطن مادر آورده
به نوزاد، بجاى فوت كردن، مكيدن ياد داده وقبل از تولّد شير را به سينه مادر آورده است. غذاىِ پرنده آسمان را در لابلاى دندانِ نهنگدريا قرار داده و روزى همه جانداران را به نحو مطلوب مقدّر كرده است.
نشانی که از مادر آورده ای بدان آفرینش بپرورده ای
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
یوخ یعنی چه؟
یوخ یعنی چه؟
ارکان یعنی چه؟
ارکان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز