لعنت گفتن

لغت نامه دهخدا

لعنت گفتن. [ ل َ ن َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) (... کسی را )، لعنت کردن:
نباید برسم بد آیین نهاد
که گویند لعنت بر آن کاین نهاد.سعدی.چو دینارش ندادم لعنتم گفت
که شرم از روی مردانت چو زن باد.سعدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) لعنت گفتن کسی را. ۱- لعنت کردن. ۲- بد گفتن ناسزا گفتن: چو دینارش ندادم لعنتم گفت که شرم از روی مردانت چو زن باد. ( سعدی لغ. )

جمله سازی با لعنت گفتن

درباره سخن گفتن بدون علم، ذيل آيه 28 همين سوره نيز بحث كرده ايم. در آيات قرآن وروايات اسلامى روى اين مساله زياد تاكيد شده و مسلمانان به شدت از گفتن چيزهائى كهنمى دانند، ممنوع شده اند، تا آنجا كه در حديثى از پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله وسلّم ) نقل شده: من افتى بغير علم لعنته ملائكة السماوات و الارض: آن كس كه بدون علمو آگاهى فتوا دهد، فرشتگان آسمان و زمين او را لعنت مى كنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال امروز فال امروز