غلط گرفتن

لغت نامه دهخدا

غلطگرفتن. [ غ َ ل َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) غلط گرفتن از کسی؛ نمودن خطای او بیشتر در خواندن و قرأت. تصحیح گفته یا نوشته کسی با گفتن و نمودن غلط او.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) یا غلط گرفتن از کسی. نشان دادن خطای او ( غالبا در قرائت و املائ ).

جمله سازی با غلط گرفتن

او لجاجت كرد و گفت: حال كه چنين است هر دو ما را بكشيد، تا زنان قريش نگويند من بهدنيا حريص بودم و حاضر شدم دوستم را بكشند، ولى خودم رهايى يابم، در نتيجه پساز گرفتن دستور از پيامبر صلى الله عليه وآله هر دو را كشتند (172) آرىابوالبخترى آن سيه بخت بر اثر تعصب غلط به هلاكت رسيد.
غلط که او چو بخواهد که از خرم فکند حذر چه سود کند یا گرفتن پالان
برخی از برنامه‌ها و ابتکارات ضد قاچاق جنسی به دلیل دربر گرفتن این باورهای غلط مورد انتقاد قرار گرفته‌اند؛ زیرا به کارگران جنسی غیر قاچاقچی انگیزه‌هایی می‌دهد تا خود را به عنوان قربانیان قاچاق معرفی کنند که از جمله آن می‌توان به دسترسی به منابعی مانند پناهگاه‌ها اشاره کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضمیمه
ضمیمه
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
اعتبار
اعتبار
فال امروز
فال امروز