نیست یک چشم زدن بیش حیاتش چو شرر صائب از پرده برون بهر نمود آمده را
از دل گرمی توان درکاینات آتش زدن ساز چندینگلخنیم ویک شرر داریم ما
یاد آن فرصت که ما هم عذر لنگی داشتیم چون شرر یک پر زدن ساز درنگی داشتیم
خوشم به عمر سبکرو که می شود آخر به نیم چشم زدن چون شرر غریبی من
می توان سوخت به یک چشم زدن عالم را چون شرر گریه آتش اثری پیدا کن
شرر کذب به یک چشم زدن می میرد تکیه بر دوستی اهل هوس نتوان کرد