شتاب خورده

لغت نامه دهخدا

شتاب خورده. [ ش ِ خْوَ / خُر دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) عجول. ( ناظم الاطباء ):
دوش از درم درآمد جانان شتاب خورده
از بادرنگ مستی از شعله تاب برده.میرزاطاهر.|| متهور و گستاخ. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با شتاب خورده

خبر دروغینِ مرگ بالقوه آلاریک و بالاتر از آن شورش کنستانتین سوم، استیلیکو را واداشت لشکرکشی‌اش به ایلیریکوم که قرار بود با کمک آلاریک و بر ضد روم‌شرقی انجام گیرد را ملغی کند. استیلیکو در ۴۰۷ میلادی یک ژنرال رومی گوت‌تبار به نام ساروس (که در جنگ در برابر راداگایسوس از وی نام برده شد) را به گالیا فرستاد تا به غاصب‌گری کنستانتین سوم پایان دهد، امّا این قشون‌کشی به شکست انجامید و ساروس که از ژنرال‌های کنستانتین به نام‌های ادوبیخوس[یادداشت ۳۷] و گرونتیوس[یادداشت ۳۸] شکست خورده بود با شتاب بسیار وادار به عقب‌نشینی به ایتالیا شد، و در طول این عقب‌نشینی حتّی ناچار شد تمامی غنایمی که تحصیل کرده بود را به بیگادی‌ها تسلیم کنند تا از آنان اجازهٔ گذر از آلپ را کسب کند.
پس از آنكه واقعه را مى فهمند، مى گويند: ما همراه تو براى شفاعت نزد شوهرت مى آييم. مى گويد: محال است از اينجا بروم و سپس هاى مى گريد و مى گويد: يااباالفضل (دخيلك ). در اين حين گاوى را ديدند كه شتابان خود را به صحن مطهر قمربنى هاشم عليه السلام رسانيد و در آنجا استفراغ كرد وخلخال آن زن را، كه صبح همراه با علفهاى باغچه شان خورده بود، بيرون آورد.(211)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال چای فال چای فال تماس فال تماس فال تاروت فال تاروت