سر بر پا نهادن. [ س َب َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) تعظیم کردن: دست بوسش چون رسید از پادشاه گر گزیند بوس پا باشد گناه گرچه سر بر پانهادن خدمت است پیش آن خدمت خطا و زلت است.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 37 ).
فرهنگ فارسی
تعظیم کردن
جمله سازی با سر بر پا نهادن
به نظاره گلستان جمال اور چو نرگس همه چشم باشم آن دم که ز خاک سر بر آرم
از سوى ديگر همه انسانها از درون قبرها سر بر مى دارند و خارج مى شوند.
همانگونه كه اساس تمام حركتهاى صحيح و سازنده، توحيد است، تنهادل به خدا بستن و سر بر فرمان او نهادن و از غير او بريدن و همه بتها را در آستانكبريائى او در هم شكستن !
لطف پیر دیر هست افزون ز جرم من از آن ار کند شرمنده سر بر آستان آوردهام
22 - همچنين هنگام سر بر داشتن از سجده ابتدا بنشيند، و سپس برخيزد.
مولانا همچون عارفان و صوفیان بر این باور بود که جهان هرگز از مظهر حق خالی نمیشود و حق در همهٔ مظاهر پیدا و ظاهر است و اینک باید دید که آن آفتاب جهانتاب از کدامین کرانه سر برون میآورد و از وجود چه کسی نمایان میشود.