ستاره دندان

لغت نامه دهخدا

ستاره دندان. [ س ِ رَ / رِ دَ ] ( ص مرکب ) از اسمای محبوب است. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). معشوقه ای که دندانهای وی مانند ستاره باشد. ( ناظم الاطباء ):
دیدم بره آن نگار لب خندان را
وآن ماه رخ ستاره دندان را.امیرمعزی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

از اسمای محبوب است معشوقه ایکه دندانهای وی مانند ستاره باشد

جمله سازی با ستاره دندان

به خنده زان چو ستاره سپید دندان است که زرد کرد دهان را به زعفران نرگس
دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری ببند بار که سر زد ستاره سحری
صبا گرد از جبین جان زدوده ستاره صبح را دندان نموده
طمع مدار ز دندان ثبات در پیری که این ستاره درین صبحگاه می ریزد
مه نعل و ستاره میخ و در دندانی کوچک سر(و) اندک خور(و) بسیار دوی
ستاره پیمان با ناصح تو می‌بندد زمانه انجام دندان با حاسد تو می‌خاید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز فال اوراکل فال اوراکل