زیور کردن. [ زی وَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) آرایش کردن. زینت دادن: زین چنین پر زر و گوهر مدحت ای حجت رواست گر توجان دوربین خویش را زیور کنی.ناصرخسرو.رجوع به زیور و ترکیبهای آن شود.
فرهنگ فارسی
آرایش کردن زینت دادن
جمله سازی با زیور کردن
گر به زر و زیور آرایند خود را خسروان زیور و زر را بدو کردن توان آراسته
به زیور راست کردن دیر میشد که پایش بر سر شمشیر میشد