ز پای نشاندن

لغت نامه دهخدا

ز پای نشاندن. [ زِ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) نشانیدن. ازبرای احترام، کسی را به نشستن خواندن:
نشاندش همانگه فریدون ز پای
سزاوار کردش یکی خوب جای.فردوسی.رجوع به ازپای نشاندن و پای شود.

فرهنگ فارسی

نشانیدن از برای احترام کسی را به نشستن خواندن

جمله سازی با ز پای نشاندن

مگر پاک یزدان بود رهنمای برآرم من این حصن و باره ز پای
خوش آنکه شوی ز پای تا فرق چون ذره در آفتاب خود غرق
کُندهٔ تن را ز پای جان بِکَن تا کُند جولان به گردت انجمن
الوان نعمتش دهد الحق جزای آنک خاری به روزگار برآرد ز پای باغ
فرود آمد آن کوه سنگین ز پای بپرداخت هرکس که آن دید جای
گر تنم از دست غم ز پای در آمد سرنکشم، تا منم، ز قید و فایت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قمبل یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز