لغت نامه دهخدا
ذات طس. [ ت ُ طَ ] ( ع ص مرکب، اِمرکب ) سورتی از قرآن که به طس آغازد.
ذات طس. [ ت ُ طَ ] ( ع ص مرکب، اِمرکب ) سورتی از قرآن که به طس آغازد.
سورتی از قر آن که به طس آغازد.
💡 شاه ملایک پاسبان بر فرش عرشی از وی عیان تخت شهنشه عرش دان ذات شهنشه داورش
💡 معتبر در ذات تو دولت چو هستی در قدم تعبیه در طبع تو همت چو مستی در شراب
💡 O كلمه ((عَنَت )) از ((عَنوة )) به معناى ذلّت در برابر قهر و سلطه است، و ((قيّوم )) به كسى گفته مى شود كه قائم به ذات خود و حافظ همه چيز است و مايه ى قوام هر چيز را به آن عطا كرده باشد، و كلمه ى ((خاب )) از ((خيبة )) به معناى از دست دادن مطلوب است.
💡 و فـى روايـة اءخـرى عـن حـريـز: تـكـلمـوا فـىكل شى ء، و لا تتكلموا فى ذات الله (343) و به اين مضمون و قريب به آن بعضروايات ديگر وارد است كه ذكر همه ضرور نيست.
💡 یک متغیر آماری در صورتی متمایل است که به صورت ذاتی (سیتماتیک) از پارامتر موردعلاقهٔ جمعیت آماری متفاوت باشد. لیست زیر برخی از تمایلات آماری است که میتواند با هم همپوشانی داشته باشند.