دائم کردن

لغت نامه دهخدا

دائم کردن. [ ءِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تدمین. پیوسته کردن. همیشه کردن. بردوام کردن. مداوم کردن.

فرهنگ فارسی

پیوسته کردن

جمله سازی با دائم کردن

این آمار در مورد لوفت‌وافه به شکل شدیدتری از یک هواگرد در هر پنج کیلومتر مربع به یک هواگرد در هر ۲۵۰ کیلومتر مربع تنزل پیدا کرده بود. بدین شکل لوفت‌وافه هیچگاه هواگرد کافی جهت برآورده کردن تمامی نیاز دائمی پشتیبانی از نیروی زمینی در اختیار نداشت؛ از همین رو غالباً تمرکز خود را تنها بر پشتیبانی از نیروهای زرهی می‌گذاشت و با ادامه عملیات، قادر به تأمین کامل پشتیبانی و امنیت عمومی هوایی برای پیاده‌نظام نبود.
پس از جدا شدن از بولتون ساموئل در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۱ به‌طور آزمایشی به باشگاه لیدز یونایتد ملحق شد. باشگاهی که هم‌تیمی سابق‌اش سیمون گری‌سون سرمربی آن بود. در بعد از ظهر همان روز او در دیداری برابر راچدیل در ترکیب اصلی تیم بود. حضور ساموئل در لیدز چندان طولانی نبود و پس از یک آسیب‌دیدگی از همراهی کردن این باشگاه بازماند. پس از آن برای وستهام یونایتد در یک دیدار پیش‌فصل برابر رئال زاراگوزا به میدان رفت. هر چند که وستهام و ساموئل بر سر یک قرارداد دائم به توافق نرسیدند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
طولانی یعنی چه؟
طولانی یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز