خفته رو
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خفته رو
خفته مر مقصود را چون دست در گردن کنی ای بپای جست و جو گامی نرفته سوی دوست
3 پس از اين زائران گرانقدر، فرشتگانى به زيارت آن حضرت شتافتند كه براىيارى رسانى او فرود آمدند،(830) امّا هنگامى رسيدند كه او در بستر شهادت خفته بودو به آنان از جانب خدا فرمان رسيد كه تا روز رستاخيز در كنار شهادتگاه او بمانند.
به انداز تغافل تا به کی خواهی جنون کردن غبار انگیخت از عالم به پای خفته جولانت
گفته اند (گنجها در ويرانه ها است، و در بالاى هر گنجى اژدهاى خطرناكى خفته استآيا آن ويرانه و اين اژدها چيزى جز همان انبوه مشكلات كه در بدست آوردن هر موفقيتىوجود دارد مى باشد.
علیرغم پیروی سعدی از زبان سنایی در سرودن غزل، نظر سنایی در مواردی مورد تعرض و انتقاد سعدی واقع شده است؛ چنانکه سنایی در جایی به تمثیل گفته: «خفته را خفته کی کند بیدار؟»[یادداشت ۱۹] اما سعدی چنین معنایی را «باطل» دانسته و به شعر[یادداشت ۲۰] گفته است که حتی از نوشتهای بر دیوار هم میتوان پند آموخت.
تا ملک با شاه جستان یار و هم دیدار گشت گوهری کآن خفته بود از کان کین بیدار گشت