خامش کردن

لغت نامه دهخدا

خامش کردن. [ م ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ساکت کردن. بیصدا کردن. خاموش کردن:
دیو را نطق تو خامش میکند
گوش ما را گفت تو هش میکند.مولوی.چنان صبرش از شیر خامش کند
که پستان شیرین فرامش کند.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

ساکت کردن بیصدا کردن

جمله سازی با خامش کردن

💡 به همواری توان مغلوب کردن خصم سرکش را که با چندین زبان، خامش به مشتی آب شد آتش

💡 زجیب خامشی چون شمع از آن سربرنمی آرم که لب وا کردن خود را دهان گاز می دانم

💡 در حجاب خامشی با روح گلشن همزبان طوطیان را در پس آیینه گویا کردن است

💡 از نم او شعله پروردن توان خامشی را جزو او کردن توان

💡 اگر از خامشی مهر سلیمانی به دست آری پریزادان معنی را مسخر می توان کردن

فوت جاب یعنی چه؟
فوت جاب یعنی چه؟
خوار یعنی چه؟
خوار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز