بیرون نوشتن

لغت نامه دهخدا

بیرون نوشتن. [ ن ِ وِ ت َ ] ( مص مرکب ) لغات یا ارقامی را در جای دیگری نوشتن. بیرون نویس کردن.

فرهنگ فارسی

لغات یا ارقامی را در جای دیگری نوشتن ٠ بیرون نویس کردن ٠

جمله سازی با بیرون نوشتن

خوشنویس با سیدمرتضی که از مبارزان مسلمان است موضوع هزاردستان را درمیان می‌گذارد و می‌گوید که تنها تا زمانی که کار نوشتن خاطرات خان تمام نشده زنده است و پس از آن به قتل می‌رسد؛ بنابراین خیال دارد خود کار هزاردستان را تمام کند. رضا از بالکن اتاقش در گراندتل وارد اتاق خان می‌شود. اما در تختخواب خان، سرگارسون هتل (با بازی جهانگیر فروهر) خوابیده است. رضا قادر به شلیک نیست پس سرگارسون او را از بالکن به بیرون پرتاب کرده و می‌کشد.
زمانی که مسعود بهنود به تهران آمده بودند و برای نوشتن کتاب ۲۷۵ روز بازرگان با مهدی بازرگان صحبت کرده بود و وقتی که از ایران رفت، نامه‌ای برای امیرانتظام نوشت که: مهدی بازرگان به او گفته‌است: او می‌رود اما تا زمانی که مشکل امیرانتظام حل نشود، یک دست او از قبر بیرون است. [۱]
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هنگام
هنگام
میسترس
میسترس
کونی
کونی
فال امروز
فال امروز