بی التی

لغت نامه دهخدا

( بی آلتی ) بی آلتی. [ ل َ ] ( حامص مرکب ) ساز و برگ نداشتن. محروم بودن از وسایل و اسباب:
ز بی آلتی وانماندم بکنج
جهان باد و از باد ترسد ترنج.نظامی.نفس اژدرهاست او کی مرده است
از غم بی آلتی افسرده است.مولوی.و رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

( بی آلتی ) ساز و برگ نداشتن. محروم بودن از وسایل و اسباب.

جمله سازی با بی التی

ز بی آلتی وانماندم به کنج جهان باد و از باد ترسد ترنج
از غم بی آلتی افسرده است نفس اژدرهاست او کی مرده است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال چوب فال چوب فال انبیا فال انبیا فال احساس فال احساس