انجاج

لغت نامه دهخدا

انجاج. [ اِن ْ ن ِ ] ( اِ ) حب انجاج؛ حبی است مرکب هندیان را که در فالج و لقوه و صرع و رعده و خشکی اعصاب بکار است. ( یادداشت مؤلف ).

جمله سازی با انجاج

دلم در واصلی او نهان شد در او گم گشت و آنجاجان جان شد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شکوه
شکوه
حلما
حلما
چیپ
چیپ
فال امروز
فال امروز