ادب گاه

لغت نامه دهخدا

ادب گاه. [ اَ دَ ] ( اِ مرکب ) جای ادب:
شاها نخوری بازی جاه شطرنج
مغرور نگردی بسپاه شطرنج
شاه آن باشد که در ادبگاه نیاز
از شه گفتن رمد چو شاه شطرنج.میرزا بیدل.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جای ادب محل ادب.
جای ادب

جمله سازی با ادب گاه

جغتایی در سال ۱۹۲۴ به عنوان بخشی از مراحل آمادگی برای تأسیس جمهوری شوروی ازبکستان، رسماً «ازبکی باستان» نامیده شد که طبق نظر ادوارد ای. آلورث «تحریف ناشایسته تاریخ ادبی منطقه» بود و از آن برای ازبک نامیدن نویسندگانی همچون علی‌شیر نوایی استفاده می‌شد. از این زبان گاه با «ترکی» یا «سارت» نیز یاد می‌شود. در چین نیز گاه به آن «اویغوری باستان» می‌گویند.
آنها تجدد را مجموعه پراکنده‌ای از علم و تکنیک و اقتصاد و تولید و مصرف و سیاست و ادب و فرهنگ می‌دانند و گاهی می‌گویند علم و تکنیک غرب را باید گرفت و فرهنگ و ادب و سیاست آن را واگذاشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انسجام
انسجام
انعکاس
انعکاس
شغال
شغال
بلا
بلا