فرایضی

لغت نامه دهخدا

فرایضی. [ ف َ ی ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به فرایض که تخصص در علم مواریث را افاده می کند. ( از سمعانی ). رجوع به فرائضی شود. و در تداول عربی امروز فَرَضی به کار برند.

فرهنگ فارسی

منسوب به فرایض که تخصص در علم مواریث را افاده کند.

جمله سازی با فرایضی

💡 جزیره‌نشینان پنداشتند که هیچ یک از این اسباب و وسایل را خود مهاجران نمی‌سازند. وقتی دستگاهی نیاز به تعمیر پیدا می‌کرد، آن را از طریق بندر می‌فرستادند و دستگاه جدید به صورت بار توسّط کشتی، یا بعدها هواپیما به جزیره می‌رسید. بومیان هیچ‌گاه ندیده بودند که سفیدپوستی چیزی را تعمیر کند، هرگز هم ندیده بودند که سفیدپوستی، کار مفیدی انجام دهد (پشت میز نشستن و کاغذبازی کردن، از نظر آنان مناسک مذهبی سفیدپوستان محسوب می‌شد، نه کار) پس اندیشیدند که «بار» باید منشأیی فراطبیعی داشته باشد. به علاوه بعضی حرکات سفیدپوستان هم مؤیّد آن بود که گویی دارند فرایضی مذهبی به جا می‌آورند.