عناص

لغت نامه دهخدا

عناص. [ ع َ صِن ْ ] ( ع اِ ) عناصی. ج ِ عنصوة. رجوع به عَناصی شود.

فرهنگ فارسی

جمع عنصوه عناصی

جمله سازی با عناص

تعذيب خدا همانند احسان او گاهى فردى است وگاهى جمعى؛ اگر جامعه وافراد سرزمينى به تباهى مبادرت كنند و عناص محوير آن جامعه را اشتياق به گناه تشكيل دهد، چنين ملت و چنان سرزمينى مورد بى مهرى خداوند قرار مى گيرد؛ زيرا خداى سبحان هرچند ارحم الراحمين است، ولى اگر حكمت بالغه وى اقتضاى تنبيه و كيفر دادن كند، منطقه گناه را به آثار مشؤ ومِ معصيت مؤ اخذه مى كند. قرآن كريم در اين باره چنين هشدار مى دهد: وكم قَصَمْنا من قربةٍ كانت ظالمةً...(255)، وكذلك اءخذ ربّك إ ذا اءخذ القرى و هى ظالمة (256)، واللّه اءشدّ باءساً واءشدّ تنكيلاً(257).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تماس فال تماس فال احساس فال احساس فال نخود فال نخود