شکسته نفس

لغت نامه دهخدا

شکسته نفس. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ن َ ] ( ص مرکب ) متواضع. فروتن. آنکه خود را کوچکتر از آنچه هست نشان دهد. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکسته نفسی شود.

فرهنگ فارسی

متواضع و فروتن

جمله سازی با شکسته نفس

وی مشهور به شکسته نفسی و حسن محضر بوده و افزون بر شکسته‌نستعلیق، که هنر اصلی‌اش بوده، خط نسخ، نستعلیق و تعلیق را نیز نیکو می‌نوشته و شعر نیز می‌سروده همچنین در نقاشی و تذهیب نیز دستی داشته‌است. او خط شکسته‌ را آنچنان به درستی و منظمی پرداخته که مدتی این خط را به نام او «شفیعائی» می‌خواندند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال قهوه فال قهوه