دست بقچه

لغت نامه دهخدا

دست بقچه. [ دَ ب ُ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) بقچه کوچک و بقچه دستی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بقچه شود.

فرهنگ فارسی

بقچه کوچک و بقچه دستی

جمله سازی با دست بقچه

در نخستین نوشته‌های اسلامی سیستان مکان تولید بهترین بافت‌های ابریشمی و پشمی توصیف شده‌است. برمبنای برخی از متون ابریشم در سیستان حتی تا سده‌های گذشته علی‌رغم حضور مخرب استعمار انگلیس در منطقه هنوز وجود داشته و روستاهای چلنگ، سدکی و دادی بر مبنای گزارش ذوالفقار کرمانی در کتاب جغرافیای نیمروز، تولید ابریشم داشته‌اند که علاوه بر استفاده درتولید دست بافته‌ها در تزیینات لباس مردان و زنان و انواع گلدوزی، دستمال، دست بقچه و… استفاده می‌شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سراسیمه
سراسیمه
ژرف
ژرف
فمبوی
فمبوی
لوتی
لوتی