تنجح

لغت نامه دهخدا

تنجح.[ ت َ ن َج ْ ج ُ ] ( ع مص ) روایی خواستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): تنجح الحاجة تنجزها؛ ای طلب قضأها ممن وعده ایاها. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

روایی خواستن.

جمله سازی با تنجح

زيد كه مظهر جميع صفات عاليه بود، دو صفت از بهترين صفات كماليه را كه عبارت از((صبر)) و ((راستگوئى )) مى باشد شعار خويش قرار داد و نگين انگشتر خود را باآن زينت داده بود و آن دو جمله (( اصبر تؤ جر - اءصدق تنجح )) يعنى ((شكيبا باشتا به پاداش آن برسى )) و ((راستگو باش تا نجات يابى )) نقش خاتم ((زيد))فرزند انقلابى امام سجاد (عليه السلام ) بود.(17)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چای فال چای فال راز فال راز