ازهام

لغت نامه دهخدا

ازهام. [ اِ ] ( ع مص ) مغزدار شدن استخوان: ازهم العظم. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

مغزدار شدن استخوان

جمله سازی با ازهام

💡 در همین زمان، هامان به نزد شاه می‌آید که اجازه اعدام مردخای را بگیرد. شاه ازهامان می‌پرسد که به نظر او به شخصی که شاه می‌خواهد پاداش دهد چه پاداشی باید داده شود. هامان که تصور می‌کند شاه می‌خواهد او را پاداش دهد می‌گوید که او باید لباس‌های گرانقیمت پوشیده و بر اسب‌های شاه تکیه زند. شاه‌هامان را شوکه کرده و دستور می‌دهد که این کار برای مردخای انجام شود.

فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
جستجو یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز