اردع

لغت نامه دهخدا

اردع. [ اَ دَ ] ( ع ص ) گوسپند سیاه سینه ٔسپیدبدن. مؤنث: رَدْعاء. ( منتهی الارب ). ج، رُدع.

فرهنگ فارسی

گوسفند سیاه سینه سپید بدن

جمله سازی با اردع

رسول اكرم و تيراندازى  <>فرمود: من با گروهى كه ابن اردع در آن است همكارى مى كنم.
فرمود: من با گروهى كه ابن اردع در آن است همكارى مى كنم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود