مجاهزدل. [ م ُ هَِ دِ ] ( ص مرکب ) آن که خاطر و اندیشه اش به بازرگانان مالدار و غنی مانند بود: بیاع خان جان مجاهزدلان عشق جز صبح نیست، جان تو و جان صبحگاه.خاقانی.
فرهنگ فارسی
۱ - آنکه خاطر و اندیشه اش ببازرگانان مانند بود: بیاع خان جان مجاهز دلان عشق جز صبح نیست جان تو و جان سبحگاه. ( خاقانی ) ۲ - آنکه خاطر و اندیش. مقامران دارد.
جمله سازی با مجاهز دل
بیاع خان جان مجاهز دلان عشق جز صبح نیست جان تو و جان صبحگاه