متاسی

لغت نامه دهخدا

( متآسی ) متآسی. [ م ُ ت َ] ( ع ص ) غمخواری و تعزیت نماینده بعض مر بعضی را. ( آنندراج ). تسلی دهنده به یکدیگر. ( ناظم الاطباء ). || اعانت کننده مر یکدیگر را. ( ناظم الاطباء ).
متأسی. [ م ُ ت َ ءَس ْ سی ] ( ع ص ) تسلی گیرنده. ( آنندراج ). دریافت کننده تسلی. || بردبار و صابر و شکیبا. || مقلد و پس رو و مرید و تابع. ( ناظم الاطباء ). آن که به دیگری تأسی کند. پیرو. و رجوع به تأسی شود. || مهموم و مغموم و پریشان و مضطرب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( متأسی ) (مُ تَ ءَ سّ ) [ ع. ] (اِفا. ) پیروی کننده.

فرهنگ عمید

کسی که به دیگری تٲسی می کند، پیروی کننده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه بدیگری تاسی کند پیرو
غمخواری نماینده
( مت آسی ) عمخواری نماینده

جمله سازی با متاسی

💡 دانیل بوریسوویچ ال-کونین، (به روسی: Даниил Борисович Эльконин) روان‌شناس روس است که در دولت شوروی فعالیت می‌کرد و خود را مارکسیست می‌دانست. نظریات وی غالبا متاسی از پیاژه بود تا با نظریات مارکس درباره انسان در تضاد نباشد.

نجورسن یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز