فنطاس

لغت نامه دهخدا

فنطاس. [ ف ِ ] ( ع اِ ) حوضچه ای در کشتی که زهاب آبهای کشتی در آن جمع گردد. ( فرهنگ فارسی معین ). حوض کشتی که در آن نشانه آب آن گرد آید. || آوندی ساخته از چوب در کشتی که در آن آب خوردن نهند. ( منتهی الارب ). بشکه ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند. ( فرهنگ فارسی معین ): جهازات را مکلکل گردانید و فنطاسها که اوانی آب باشد چون دیده عشاق از اشک مالامال ساخت. ( تاریخ وصاف ). || کاسه ای که بدان آب شیرین بخش نمایند. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(فِ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - حوضچه ای در کشتی که زهاب آب های کشتی در آن جمع گردد. ۲ - بشکه ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند. ۳ - کاسه ای که بدان آب شیرین تقسیم کنند، ج. فناطیس.

ویکی واژه

حوضچه‌ای در کشتی که زهاب آب‌های کشتی در آن جمع گردد.
بشکه‌ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند.
کاسه‌ای که بدان آب شیرین تقسیم کنند؛
فناطیس.

جمله سازی با فنطاس

💡 راس بو فنطاس یک منطقهٔ مسکونی در قطر است که در شهرداری دوحه واقع شده‌است. راس بو فنطاس ۱۲٫۹ کیلومتر مربع مساحت دارد.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هورنی یعنی چه؟
هورنی یعنی چه؟
تزویر یعنی چه؟
تزویر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز